Saturday, April 17, 2010

برآمدنِ شاه بهرامِ ورجاوند

برآمدنِ شاه بهرامِ ورجاوند

کي باشد که پيکي آيد از هندوستان[1]
که [گويد]: «آمد آن شاه بهرام از دوده‌يِ کيان،
که [او را] است پيل هزار، بر فراز سران[شان] هست پيلبان،
که آراسته درفش دارد به آئين خسروان».
پيش لشکر برند[2] به سپاهسالاران
مردي پيک[3] بايد کردن زيرک ترجمان
که شود، بگويد به هندوان
که ما چه ديديم از دشت تاژيکان.
با يکي گروه[4] دين نزار کردند
و بکشتند شاهنشاه ما و هر که آزاده [بود] ايشان.
چون ديوان دين دارند، چون سگ خورند نان.
بستدند پادشائي از خسروان
نه به هنر، نه به مردمي، بل به افسوس و ريشخند بستدند.
گيرند به ستم از مردمان
زن و خواسته‌هاي شيرين، باغ و بوستان.
جزيه برنهادند، بخش کردند بر سران.
با ستم[5] خواستند باج گران.
بنگر که چند بد افکند آن دروغ بدين جهان،
که نيست بدتر از وي اندر (؟) جهان.
از ما بيايد آن شه بهرام ورجاوند از دوده‌يِ کيان
[تا] بياوريم کين تاژيکان
چونان رستم [که] آورد يکصد کين سياوشان.[6]
مزگت‌ها فرو هليم، بنشانيم آتشان.
بتکده‌ها برکنيم و پاک کنيم از جهان،
تا شکسته شوند دروج‌زادگان از اين جهان.

&
پژوهشي در اساطير ايران (پاره‌يِ نخست و پاره‌يِ دويّم). مهرداد بهار. ويراستار: کتايون مزداپور. نشرِ آگه. چاپِ دوم، پاييزِ 1376. ص 199-198.

?
پابرگ‌ها:

[1] هندوستان در اساطير ايرانی و شاهنامه شامل بخش شرقی و کوهستانی افغانستان نيز می‌شود. به همين دليل شاه بهرام گاه کابلی و هندی خوانده می‌شود.
[2] پيش بردن بايد به معنای عرضه داشتن، استدعا کردن و درخواست دادن باشد. [ح. نک. فرهنگ فارسی: «پيش بردن» يعنی «به حضور بردن»].
[3] متن: bsyl. آن را بصير يا گسيل خوانده‌اند. نگارنده با توجه به واژه‌ای که در گزيده‌های زاداسپرم [ص 126، س 14] آمده است، اين واژه را هزوارش، BSYL، می‌داند، برابر بشير عربی به معنا و قرائت پيک.
[4] [متن: dlwh، شايد drōγ. گاهی برای نگارش واج γ در پهلوی h می‌آيد، مانند متن‌های پهلوی، ص 113، س 7: dōγ].
[5] ملک الشعراء بهار اين واژه را اسليک به معنای عسلی يا غيار می‌خواند (نک. ترجمه‌ی چند متن پهلوی). من آن را برابر واژه‌ی اوستائی āөray- به معنای ستم و ظلم می‌دانم.
[6] قرائت از دکتر صادق کيا. نک. صادق کيا، «کين سياوخشان»، پژوهشنامه‌ی فرهنگستان زبان ايران، شماره‌ی 3، 1357.

No comments:

Post a Comment